در عین اینکه نگرانم که نکند طباطبایی به طور اتفاقی و بیربطی رفته و نوت پلاس من را در مورد مافیاهای این صنف (که بعد دیدن عکس پژندمقدم در راستای "نخستین" پلیالانگ دیدم) خوانده و برداشتهای خودش را کرده باشد، به دو روزی که با غوده گذشت فکر میکنم و به اینکه سوپاپها چقدر بهموقع و چقدر بیخبر باز میشوند. طبق معمول، باید مفصل در مورد روز اول و جملات عجیب غریب و نکات فوقالعادهای که گفت و همچنین روز دوم و برج میلاد و "یا حسین"ی که انکه گفت و اتفاقات بامزه و دستنیافتنیای که افتاد، نوشت. فکر کردن بهاش، عین فکر کردن به دنب و متعلقاتش، شفافکننده و آرامشبخش است و انگیزهای شدید که آدم تمرین کند دبل استروک رولهایش تمیز صدا بدهند و پای چپش دنبال پای راستش نباشد و یادش بماند آدمهایی داد میزنند که نمیدانند چه میخواهند بگویند.
همین الان، به نظر میرسد که آلبوم اورنفاینتشان میتواند جایگزین تایمایزرایتی شود که در کاماروی کانورتیبل و جادههای نوادا (یا شاید هم جاده جندق به مصر) پخش میشود.