آستون مارتینی، بنتلیای، کامارو اساسی چیزی که فقط با فشار چند دکمه حرکات نمایشی انجام میدهد و مثلاً تکه اینسترومنتال، بریک داون - یا هر کوفت دیگر- سِیومی هم موسیقی زمینهاش است. سکون یخ و سنگین گنبدمانندی که زیرش فقط میشود از بازی به سریال و معکوس حرکت کرد. احساساتی که سرازیر میشود و کمپاسخ میماند. جایگزینی که باز هم در همان قالب میرود و پرچمهای قرمز پررنگی که هشدارِ حرکت با ترمزدستی را میدهند. ملقمهای پلاسماگونه که باید با تمام چیزهایی که سر راه بهشان چنگ میزنیم، درونش شنا کنیم و فرصتی هم نداریم ببینیم چه چیزهایی در چنگمان گیر کرده و کدامها رها شده. دوربین بهراستی در چشم عسلی گهیام وارد میشود و صدای چرخدندهها دلهرهآورتر از همیشه.