قبول؛ هر جهنّمی که باشد. فقط احتمالاً اگر سرعت و شدت تغییرات بیشتر از حد بحرانی ناچیزمان باشد، با تشکیل مارتنزیت، تبدیل به مادهای سخت و -در نتیجه- شکننده میشویم.
میگفت شما یک مُرده را به تهران آوردید!
تو مطمئنی که یک مُرده را به لندن نمیبری؟
شاید اگر بهجای چدن، فولاد میشد، ساعدهایش بهتر و مناسبتر برای میک اِ استند جلوی سینه قفل میشدند. شاید دلیلی داشته که بهش شناسنامه ندادهاند.
باید همیشه یادم بمونه که پاشا شدن یا جمع کردن زندگی عین بهزاد و فرزاد و ستارۀ نادیده، با پر و خالی کردن پینایدر و ام دویست و پنج و نوشتن و زل زدن به سقف و ملایمت و مدارا و کانتر و بتلفیلد و سوآد و فکر کردن به روزهای قشنگ تکرار ناپذیر گذشته و کوفت و زهرمارهای نُنرگونه نمیشه. رمزش فقط و فقط در تحمل کردنِ شرایط تو کورهست؛ حالا هر جهنمی که میخواد باشه.